fateme Aslibeigi; majid mollayousefi
Abstract
آکویناس بر این باور بود که طبیعت انسان مشتمل بر غایاتی ذاتی است که از نظمی پیروی میکنند که وی آن را ...
Read More
آکویناس بر این باور بود که طبیعت انسان مشتمل بر غایاتی ذاتی است که از نظمی پیروی میکنند که وی آن را قانون طبیعی مینامید. از نظر وی هم عقل نظری و هم عقل عملی دارای مبادی بدیهیای هستند که بی نیاز از اثبات هستند. برخی در عقل عملی آکویناس میان دو زمینه اکتشافی و توجیهی تمایز قائل شده اند؛ زمینه اکتشافی سیندرسیس و زمینه توجیهی عاقبتاندیشی است. آکویناس بر این باور است که سیندرسیس غایت را برای فضایل اخلاقی تعیین میکند. غایتی که از طریق سیندرسیس به ادراک ما در میآید غایتی کلی است که میان شخص دارای فضایل و شخص مبتلا به رذایل مشترک است. آکویناس متناظر با دو نوع عاقبتاندیشی دو نقش برای آن قائل است، عاقبتاندیشی عام غایت قریب را تعیین میکند و عاقبتاندشی خاص انتخاب ابزار را انجام میدهد؛ سیندرسیس نیز غایت نهایی را تعیین می کند. آکویناس در خصوص معرفت به غایت از ارسطو جدا می شود چرا که ارسطو تعیین غایت را وظیفه فضایل اخلاقی می داند، در حالیکه نزد آکویناس فضایل اخلاقی صرفاً به غایت نهاییای که از سوی سیندرسیس تعیین شده است، متمایلاند. وی با بدیهی دانستن اصل اول عقل عملی و هم ارز دانستن آن با اصل عدم تناقض، عقل عملی را در زمینه اکتشافی مرتبط با جزء علمی نفس و در زمینه توجیهی مرتبط با جزء محاسبهگر آن می داند. این در حالی است که ارسطو به وضوح در کتاب ششم اخلاق نیکوماخوس عقل عملی را مرتبط با جزء محاسبهگر میداند و نه جزء علمی.